روش جدید، بحران کمتر
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «سولدوزسسی»، علی نصیری در یادداشتی نوشت، در سالهای اخیر، دریاچه ارومیه که روزگاری یکی از بزرگترین دریاچههای شور جهان بود، تا آستانه خشک شدن کامل پیش رفته است.
احیای این دریاچه به یکی از اصلیترین دغدغههای دولتهای گوناگون تبدیل شده و میلیاردها تومان بودجه برای آن اختصاص یافتهاست.
اما در پس این هزینهها، آنچه بیش از همه نادیده گرفته شده، مدیریت ناکارآمد و توسعه بیضابطه کشاورزی در حوزه آبریز این دریاچه است.
یکی از راهکارهای اعلامشده برای احیا، تغییر شیوههای آبیاری سنتی به روشهای مدرن و کممصرف مانند آبیاری قطرهای است.
با این حال، یک سوال جدی مطرح است: آیا همین تغییرات در زمینهایی کاربرد دارد که از دیرباز بهصورت دیم کشت میشدند اما حالا به باغات و مزارع محصولات آببر مانند چغندر قند و سیب تبدیل شدهاند؟ توسعه اینگونه زمینها، نه تنها کمکی به کاهش مصرف آب نکرده بلکه بار مضاعفی بر منابع آبی منطقه وارد کرده است.
شگفتانگیزتر اینکه در مناطقی چون اشنویه، پیرانشهر، سردشت و حتی مهاباد—که سرچشمههای اصلی رودخانههایی مانند زرینهرود، سیمینهرود و گادرچای در آنها قرار دارند—ما شاهد رشد بیسابقه باغات، افزایش سردخانهها و ایجاد کارخانههای فرآوری هستیم.
این در حالی است که این زمینها تا چند دهه قبل بدون آبیاری مصنوعی و تنها با بارش طبیعی تغذیه میشدند.
در همین مناطق، رودخانههایی که روزی حیات دریاچه را تأمین میکردند اکنون یا خشک شدهاند یا به قدری ضعیف شدهاند که در ماههایی از سال، حتی اجازه رسیدن آب به مناطق پاییندست داده نمیشود. در نتیجه، اکوسیستم طبیعی بستر و حاشیه رودخانهها نیز به نابودی کشیده شده است.
عجیبتر آنکه در همانزمان که از تلاش برای نجات دریاچه میگوییم، از انتقال آب از ارس و دریاچه وان سخن میرانیم، اما توجهی به این موضوع نمیشود که چرا و چگونه زمینهای دیم کوهپایهای به باغهای پرمصرف تبدیل شدهاند؟ کارخانههای قندی که هر روز در گوشهای از استان سر برمیآورند، از چه منابعی قرار است چغندر مورد نیاز خود را تأمین کنند؟
مساله فراتر از تنها کشاورزی یا اقتصاد محلی است. این، مسالهایست ملی و زیستمحیطی. عدم نظارت بر توسعه کشاورزی و استفاده افسارگسیخته از حقآبه دریاچه، نتیجهای جز هدررفت منابع، بحرانهای طبیعی و شکست برنامههای احیا نخواهد داشت.
اگر سیاستگذاران و تصمیمگیران واقعاً به دنبال نجات دریاچه ارومیه هستند، پیش از آنکه میلیاردها هزینه صرف واردات آب یا اجرای پروژههای غیرواقعبینانه شود، باید جلوی توسعه بیرویه کشاورزی را بگیرند.
تا زمانیکه نمایندگان سیاسی برای باز شدن دریچه سدها، جهت آبیاری همان زمینهایی که دیروز نیاز به آبیاری نداشتند فشار میآورند، نباید انتظار داشت دریاچهای دوباره جان بگیرد.
در جهانی که آب به ابزار فشار و قدرت سیاسی تبدیل شده، تکیه بر منابع خارجی، بیشتر شبیه رؤیایی خام است. تنها راه احیای ارومیه، بازگشت به عقلانیت، مدیریت پایدار منابع و متوقف ساختن توسعههای بیبرنامه و مخرب است.
دیدگاهتان را بنویسید